مرگ دانشجو
چهارشنبه 22 آذر 1396
09:25 ب.ظ
نظرات()
هو
از قبل او را می شناختم. از آن بچه درس خوان های با انگیزه و به اصطلاح دغدغه مند بود. ماه های اولی بود که وارد دانشگاه شده بودم و گاهی اوقات با او که کد بالایی بود مشورت میکردم. خیلی خوب از نقاط ضعف و قوت دانشگاه اطلاع داشت و راهکارهای درست و درمانی هم از اساتید و دانشجویان دیگر برای بهبود ضعف های موجود پیشنهاد میداد. مصمم بود و امیدوار به بهبود مشکلات. گذشت و گذشت تا اینکه چند وقت پیش درمورد یکی از مشکلات دانشگاه با او صحبت کردم. خندید و گفت: بیخیال! ما که هرچه کردیم گوش شنوایی نیافتیم و شما هم بهتر است بیشتر به کارهای علمی بپردازی تا نقد ساختارها و... حالا حالا ها چیزی قرار نیست درست بشود. فلان استاد را ببین سال هاست که طرح ها ارائه میدهد و جلسات برگزار میکند. حتی او هم کاری از دستش ساخته نیست. صحبت هایمان تمام شد خداحافظی کردیم و مرگ دانشجو بهترین واژه ای بود که به ذهنم میرسید...
پ.ن: مشکل از دانشجوست یا از دانشگاه یا از هرچیز دیگری شاید مهم نباشد، اینکه هرکداممان داریم به گونه ای به یغما میرویم و حواسمان نیست، مهم است! دانشجو دیگر دانشجو نیست و تنها یک اسم یدک می کشد...
#مرگ_دانشجو
#جنبش_دانشجویی
#دانشگاه
